کانسپت در معماری
نوشته شده توسط : صادق عزیزی

در مقاله آموزش اسکیس ارشد معماری به آموزش در زمینه کانسپت خواهیم پرداخت.

استفاده بی جا از کلمه کانسپت در معماری

استفاده بی جا از کلمه کانسپت در معماری این مشکل را ایجاد می کند که از کالبد معماری این توقع را پیدا می کنید که مثل سایر هنرهای مفهومی: خود بدنه: فیگور و اثر معماری برای شما یک مفهوم را بیان کند. بنابراین من می توانم بگویم معماری داری بیان است: اما یک حس و یا مفهوم را بیان نمی کند: معماری کیفیتی از زندگی که در کالبدش تحقق پیدا می کند را بیان می کند.

بنابراین هنگامی که شما وارد یک فضا میشوید، کیفیتی از زندگی را درک می کنید ولی مفهوم این ادراک آن نیست که مفهومی در آنجا وجود دارد که شما متوجه آن می شوید. من فکر می کنم که یک معمار اساسا طراح زندگی به وسیله ساختمان است و به اعتقاد من موضوع علم معماری: کیفیت زندگی انسان است که به وسیله ساختمان تحقق پیدا می کند: هیچ وسیله ای به غیر از شکل ساختمان در دست معمار نیست.

اما هدف معمار شکل بنا نیست:

هدف زندگی است که این شکل ساختمان بوجود می آورد. حالا برمیگردیم به کلمه ایده : چرا من با این کلمه موافقم؟ به خاطر این که شما در حال فکر کردن به مابه ازی مادی هر چیز عملا به یک امر ذهنی نیز توجه می کنید: ولی این امر ذهنی همان کیفیت زندگی است که ما در ذهنمان داریم. در ساده ترین طراحی ها شما اصولا در حال فکر کردن به کیفیت زندگی می باشید.

اما در شکل امروزی طراحی معماری، خود ساختمان هم به نوعی موضوعیت پیدا کرده است در معماری می بایست سوالتان را تدقیق کنید: در این صورت جواب در دست های شماست. همه خلاقیتی که باید در معماری به کار رود در فهم شکل مطلوب زندگی است که اینجا امکان تحقق دارد: نه ایجاد فرم های عجیب: موضوع مهم دیگری که به آن اشاره می کنم کلمه طراحی و نسبت آن با معماری است که از حدود سال های ۱۹۳۰ آغاز شد. من از شما می پرسم که چرا بسیاری از معماران بزرگ صندلی هم طراحی کرده اند؟ زیرا امر نشستن یک امر مفروض است. فقط فراهم کردن مابه ازای مادی آن مهم است. این یعنی طراحی: صورت مسئله کاملا روشن است و ما میخواهیم یک جواب برای آن پیدا کنیم.

از یک مثال ساده شروع کنم

در مطب پزشک: نسخه را بیمار مینویسد یا پزشک؟ به نظر من نسخه را بیمار می نویسد؟ زمانی که بیمار بیرون می رود و بیمار دیگری وارد می شود، نسخه دیگری می نویسند: و من تنها به عنوان یک دکتر و یک واسطه: نسخه را می نویسم: بنابراین میزان دخالت من در آن می توان نزدیک به صفر تصور شود. در بهترین حالت معمار هم باید صاحب تشخیص باشد: همانطور که پزشک به عنوان یک رابط برای انتخاب نوع درمان باید صاحب تشخیص باشد پس می توانیم بفهمیم که سلیقه، قدرت تشخیص برای یک معمار است.

به نظر من اشکالی دراین نیست که جواب امروز یا دیروز متفاوت باشد. زیرا داده های امروز هم با دیروز متفاوت می باشند. همچنین به این موضوع اشاره میکنم که وجود جواب های مختلف در زمان های مختلف: به خاطر عدم مطلق بودن ماست، خود مفهوم کلمه فرم ارتباط کاملی با ایده دارد: لویی کان هم در جایی اشاره می کند که فرم یعنی درخواست آن چیزی که یک چیز می خواهد باشد.

معماری به این جهت هنر می شود که معمار ترجیح زندگی بهتر را ارائه می دهد: بنابراین معمار در اثرش حضور دارد و خودش را در اثر خود تعریف می کند اما از طریق آن ترجیحی که برای شکلی از زندگی قائل است موضوع علم معماری، شکل ساختمان نیست، بلکه شکل زندگی انسان در ساختمان است. هر معماری اگر توجهش منحصرا معطوف به شکل ساختمان شود در واقع اشتباه می کند.

خلاقیت در معماری امروز

موضوع خلاقیت در معماری امروز: کمی جابه جا شده است. من فکر می کنم خلاقیت در کار معماری مربوط به خلق کیفیت های بسیار دوست داشتنی جدید برای زندگی انسان می باشد. متاسفانه این جای خود را به خلق اشکال جدید ساختمانی داده است.

ما به معماری خلاق می گوییم که یک کیفیت دست نیافتنی در کار خود به وجود آورده و شما آن را درک می کنید. اگر خلاقیت به معنای ایجاد فضاها و حجم های متفاوت باشد که آن را بوجود می آورند: در آن صورت موضوع خلاقیت روی بداعت شکل ساختمان قرار گرفته است.
خلاقیت را می توانیم نوآوری بخوانیم، آنگاه آوردن هر چیز نویی خلاقیت خواهد بود، چه بهتر از گذشته باشد و چه بدتر از آن در این تعریف خلاقیت یعنی آوردن هر آن چیزی که مثل هیچ چیز نیست.

خلاقیت را می توانیم به آوری بدانیم

خلاقیت را می توانیم به آوری بدانیم، آنگاه آوردن هر نویی خلاقیت نخواهد بود، خلاقیت آن خواهد بود که چیز نو بیاوریم بهتر از آنچه در گذشته بوده است.
به آوری در عالم خدامحور سنتی جایگاه ویژه داشته چرا که در آن نیک و بد و اهورایی و اهریمنی تعریف مشخصی دارند.

معماران گذشته ما هرگز نویی نیاوردند مگر آنکه بهتر از کهنه بود آنان تجربیات پیشینیان را در می یافتند، راستی ها را تکرار و کاستی ها را اصلاح می کردند. چنین بود که معماری سنتی رو به کمال داشت و روز به روز بهتر و غنی تر میشد.

در عالم انسان محور امروز نوآوری جایگاهی ویژه دارد. در این عالم نیک و بد مفاهیمی قطعی و متعین نیستند و بنابر اراده انسان ها می تواند تغییر کند. اگوسست کنت موسس فلسفه پوزیتیویسم حقیقت را فکری که تمام اذهان در یک زمان در آن توافق داشته باشند. دانسته و و فیلیسین شاله، این وفاق را موقت ارزیابی کرده و می گوید: حقیقت محصول علوم است و علوم دائما در ترقی و سیر تکاملی است و برخلاف آنچه سابقا تصور می کردند حقیقت تامل در یک امر جاودان نیست بلکه آن نیز مانند عدالت اجتماعی نتیجه کوشش بطئی و با مرارت بشر می باشد.

این تزلزل حقیقت در عصر جدید تا آنجا پیش می رود که به نفی حقیقت می انجامد. نیچه می گوید: انواع بسیاری متنوع چشم وجود دارند، در نتیجه حقیقت متنوع وجود ندارد. او همچنین در نفی حقیقت تا بدانجا پیش می رود که می گوید: حقیقت چیزی نیست که جایی باشد تا شاید یافته شود، بلکه چیزی است که باید آفریده شود.

امروزه بسیاری از معماران معتقد به اصالت نوآوری هستند. بعضی از مدرسه های معماری نیز چنین هستند. در این نگاه متفاوت بودن شرط موفقیت است. تجسم کالبدی این دو نگاه را در چهره شهر سنتی دیروز و شهر مدرن امروز می توانیم ببینیم.
شهر سنتی خلاقیت را به آوری می داند. چیزی را تغییر نمی دهد مگر آنکه بهتر کند، شهر امروز خلاقیت را نوآوری می داند و خواهان تفاوت و تغییر مدام می باشد.

اگر طراحی معماری را پاسخ معمارانه به خواست کارفرما و یا سیر از سوال به جواب بدانیم دو حالت متصور خواهد بود:

۱-سیر منطقی از سوال به جواب
۲- سیر شهودی از سوال به جواب

در حالت اول فرایند طراحی معماری بیرونی است. طراح بدون آنکه پرسش را درونی کند از طریق تعقل و منطق ریاضی به آن پاسخ می دهد. این فرایند در حل و فصل روابط کارکردی بنا یا بناهایی که صرفا کاربردی هستند همچون ساماندهی یک پارکینگ یا … پاسخگوست. در این شیوه سیر از سوال به جواب، رایانه می تواند به تدریج جایگزین معمار گردد.

در حالت دوم فرایند طراحی، فرایند درونی است. طراح سوال را درونی می کند، پاسخی شایسته در ناخودآگاه یا فرا آگاهی خویش برای آن می یابد و آنگاه شکل بیرونی آن را ارائه می کند. این فرایند تولید بسیاری دیگر از اقلام هنری چون شعر، موسیقی و هنرهای تجسمی را شامل می گردد. طراحی معماری آمیخته ای است از روش منطقی و روش شهودی که در موارد مختلف تناسب میان این دو تغییر می کند، گاه فرایند منطقی پیش می گیرد، همچون طراحی بیمارستان، کارخانه و … و گاه فرایند شهودی غلبه دارد، آنگاه که طراح بناهایی با ارزش های فرهنگی، مذهبی، ملی و … در میان باشد.

منبع: اف تی سنتر




:: موضوعات مرتبط: معماری , ,
:: برچسب‌ها: کانسپت در معماری ,
:: بازدید از این مطلب : 164
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 خرداد 1397 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: